معنی مجازات شرعی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

شرعی

شرعی. [ش ِ عی ی] (ع اِ) زه کمان. (آنندراج) (ناظم الاطباء). به معنی های شِرعَه. (منتهی الارب). رجوع به شرعه شود. || مثل و مانند. (ناظم الاطباء). مانند چیزی. ج، شَرع، و شِرع، شِرِع. جج، شِراع. (آنندراج). رجوع به شَرع و شرعه شود.

شرعی. [ش َ عی ی / ش َ] (ص نسبی) منسوب به شرع. (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). آنچه به شرع نسبت داده شود. (از اقرب الموارد): امور شرعی سرکار فیض آثار متعلق و مختص عالیجاه صدر خاصه است. (تذکرهالملوک ص 2). مجملاً عزل و نصب مباشرین موقوفات... اگر شرعی باشد هیچیک از حکام شرع و صدور را مدخلیتی در آن نیست. (تذکرهالملوک ص 3). || مشروع و حلال و موافق شرع. (ناظم الاطباء). مطابق احکام شرع. موافق دین. (فرهنگ فارسی معین). آنچه موافق شرع است. (از اقرب الموارد). || راست. || شلوار تنگ. (ناظم الاطباء).


مجازات

مجازات. [م َ] (ع اِ) ج ِ مجاز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجاز شود.

مجازات. [م ُ] (ع مص) پاداش دادن و جزا دادن در نیکی و بدی. (آنندراج) (غیاث). جزا و پاداش نیکی و یا بدی دادن و مکافات. (از ناظم الاطباء): و مادام که عمر من باقی است حقوق ترا فراموش نکنم و از طلب فرصت مجازات و ترصد وقت مکافات فرونایستم. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 278). و من باری فرصت مجازات فایت نگردانم و کینه ٔ بچه ٔ خود از این بی رحمت غادر بخواهم. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 285). حالی دست ما به مجازاتی نمی رسد اما در زیر این درخت گنجی است، زمین بشکاف و بردار. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 416). و امید می دارم که هر دو جانب را به یمن آن خلاص پیدا آید و من مجازات آن بر خود واجب گردانم و همه ٔ عمرالتزام شکر و منت نمایم. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 271). هر که را بر دستارچه ٔ مروت عقدی است و در کیسه ٔ فتوت نقدی ابروار راد باید بود و آزاده وار آزاد، که هر آینه بیابد مکافات این سخا و مجازات این عطا یوم الحشر. (مقامات حمیدی). بدان خدای که این افلاک را بر پای بداشت و این املاک را بر جای، که هرحسنه ای را مکافاتی و هر سیئه ای را مجازاتی... است. (مقامات حمیدی). آنگاه بدانی که این گفته ها را ملامتی است و این کرده ها را غرامتی و مکافات و مجازات را روز قیامتی. (مقامات حمیدی). و به قصارای امکان و طاقت و نهایت وسع و قدرت در طریق مکافات و مجازات این مساعی محمود و وسایل مشکور قدم زنم. (سندبادنامه ص 307). نتیجه ٔ احسان شهریار از آن چشم توان داشت و در موازات آن هر چه به حسن مجازات باز گردد هیچ دریغ نخواهد بود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 27). تا گنه کار همیشه با هراس باشد... و نیکوکار به اومید مجازات خیر پیوسته طریق نیکو خدمتی و صدق هواخواهی سپرد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 27). || (اِ) سزا. کیفر. پادافراه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اصطلاح حقوقی) مشقتی که مقنن تحمیل به مجرم می کند. (ترمینولوژی حقوق تألیف دکتر جعفری لنگرودی). و رجوع به کیفر (اصطلاح حقوقی) شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

شرعی

کیشی آینیک (صفت) منسوب به شرع مطابق احکام شرع موافق دین.

فرهنگ عمید

شرعی

ویژگی آنچه مطابق احکام شرع باشد،


مجازات

جزا دادن، پاداش دادن،
(اسم) کیفر،

مترادف و متضاد زبان فارسی

شرعی

قانونی، مشروع،
(متضاد) عرفی، غیرشرعی

فارسی به عربی

شرعی

سلطه القضائیه، قانونی، قضائی


مجازات

توبیخ، عقاب، عقوبه

عربی به فارسی

شرعی

نمایش مجاز , تاتر مجاز , قانونی , حلا ل , مشروع , حلا ل زاده , درست , برحق

فرهنگ فارسی آزاد

بلوغ شرعی

بٌلٌوغ شرعی، در شریعت الهی ورود به سن 16 است. (صفحه 275 جدید توقیعات مبارکه)

واژه پیشنهادی

مجازات

باد افره

معادل ابجد

مجازات شرعی

1032

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری